روزای هفته

حوا از زمین خسته شده از آدماش از هر چیزی که دور وبرش هست .حوا شاید امروز دلتنگ تر از همیشه باشه .حوا سرکار نرفته وگیجه نمی دونه باید چکار کنه .اون یه بی عرضه تمام عیار شده نه  نه  نه  این طوری نگو اون به خاطر خیلی چیزا دلش شکسته و اعتماد به نفسش رو از دست داده  یه چیزی بگم نخندید حوا چپ و راستش رو هم گاهی فراموش می کنه .حوا دوباره بغضش گرفته.

درمونده

حوا بین ماندن ورفتن مانده .حوا دلتنگ روزهای بهشتیه . حوا غصه دار غصه های  بی پایانشه. حوا به یه جای جدیدتر کاری بصورت آزمایشی رفته وبا اونکه تلاش کنه می توونه اما اعتماد به نفسش رو از دست داده . حوا مادر داره برعکس حوای  اولین ودلتنگ بوییدنشون هست .

یه روز تلخ

آدم دیگه آدم نیست .آدم نه تنها از بهشت رانده شده بلکه از دل من هم رانده شده .من یه حوای غمگین ودلتنگم در زمین تنهایم وآدم هم با کارهایش به تنهاییم می افزاید آدم را دوست ندارم دیگر نه بهشت می خواهم نه میوه ممنوعه .آدم دیگه آدم نیست.

حوا به جای جدیدی رفته نگران خیلی چیزهاست  .حوا حالش بهتر شده اما خوب نشد هنوز هم جای زخمه ها روی دلش مونده هنوزم دلنگرون خیلی چیزاست. حوا دلش یه خیلی سیب از بهشت می خواد.

برای تو

حوافکر میکنه خدا باهاش داره آشتی می کنه داره از طریق آدماش یه کارایی می کنه برای بهتر شدن موقعیت .

حواهمین جا توی این صفحه مجازی خدایا اعتراف می کنه که گاهی خر می شه ونسبت به درگاه ربو بیتت اراجیف می گه ولی حوا به خدا می که تو مرا ببخش که جز بخشندگی در مرام تو نیست وجز تو هم مرا یاوری واقعی نیست.